بیوگرافی دکتر علیرضا نبی
از فقر تا موفقیت: داستان الهامبخش یک کارآفرین خیر
در سال 1347 در خانواده ای کمتوان در حاشیه شهر مشهد فرزند پنجم زاده شد. نامش را علیرضا نهادند. پدر زنجیرساز بود و مادر خانه دار.
در سال 1347 در خانواده ای کمتوان در حاشیه شهر مشهد فرزند پنجم زاده شد. نامش را علیرضا نهادند. پدر زنجیرساز بود و مادر خانه دار.
کودکی علیرضا اگرچه کوچکترین عضو خانواده بود اما به کارکردن گذشت چونان دیگر خواهران و برادران.
با کفش های برادر بزرگتر به مدرسه می رفت و در خواندن کتابهای دست دوم دیگران کوشا بود. کنار درآغوش کشیدن رنج ها و دردها امید را هم لمس می کرد.

در سال 1347 در خانواده ای کمتوان در حاشیه شهر مشهد فرزند پنجم زاده شد. نامش را علیرضا نهادند. پدر زنجیرساز بود و مادر خانه دار.
کودکی علیرضا اگرچه کوچکترین عضو خانواده بود اما به کارکردن گذشت چونان دیگر خواهران و برادران.
با کفش های برادر بزرگتر به مدرسه می رفت و در خواندن کتابهای دست دوم دیگران کوشا بود. کنار درآغوش کشیدن رنج ها و دردها امید را هم لمس می کرد.
از واکس زدن کفش های زائران اطراف حرم که فارغ می شد سراغ روزنامه فروشی های سر چهار راه ها می رفت. به شوق مادر – تنها چراغ روشن زندگیاش – سرمای زمستان و گرمای تابستان را تاب می آورد.
زنی سرشار از ثروت مهر و ادب و فرهنگ اما تهی از ریال و رفاه و آسایش. تنها دلیل و چرایی علیرضا در تحمل دشواری ها و بی مهری های روزگار.
علیرضا نبی به وضوح فقر را دیده و با تمام تار و پود چشیده است.
نجاری، خیاطی، گارسونی، خرید، فروش و هر کاری که از غم معاش بکاهد را به جان خرید. تجربه های تلخ و سرد و سخت در مواجهه با امید و نویدی که مادر داده بود علیرضا را به یک قمار واداشت.


تمام دار و ندار و زندگی اش که حاصل سالها رنج بود را داد تا کارخانه ای اجاره کند
و آفرینش آغاز شد.
زیتون.
تولید و فروش زیتون آغاز شد. علیرضا با 15 نفر از زنان خودسرپرست و معتادین بهبود یافته کار را آغاز کرد. همنوردانی برگزید که درد مشترکشان را فریاد می کردند.
سفر آغاز شده بود. کسانی شنیده بودند و نیاز آورده بودشان تا کارخانه زیتون. کافی نبود. نبی گام دیگری باید برمی داشت. کارخانه دوم در استان گلستان راه افتاد. سفره گسترده تر شد و دشواری ها بزرگتر.
آفرینش آغاز شد.
زیتون.
تولید و فروش زیتون آغاز شد. علیرضا با 15 نفر از زنان خودسرپرست و معتادین بهبود یافته کار را آغاز کرد. همنوردانی برگزید که دردمشترک را فریاد می کردند.
سفر آغاز شده بود. کسانی شنیده بودند و نیاز آورده بودشان تا کارخانه زیتون. کافی نبود. نبی گام دیگری باید برمی داشت. کارخانهخ دوم در استان گلستان راه افتاد. سفره گسترده تر شد و دشواری ها بزرگتر.
گریزی نبود از مردی.
مرد را دردی اگر باشد خوش است.
چگونه می توانست امید کسانی را که به آرزوی لقمه نانی به کارخانه های او می آمدند ناامید کند؟
گریزی نبود از مردی.
مرد را دردی اگر باشد خوش است.
چگونه می توانست امید کسانی را که به آرزوی لقمه نانی به کارخانه های او می آمدند ناامید کند؟
برآن شد تا بنیاد نیکوکاری نبی را تاسیس کند. نه به یک بار و نه در یک شب. که جانکاه بود و سخت و صعب اما شیرین.
بنیاد نیکوکاری نبی متولد شد.
و اکنون برای بیش از هزاران نفر مأمنی ست. راهی ست به رهایی از زندان، اعتیاد، بزه، رفتارهای ناهنجار اجتماعی.
بنیاد نیکوکاری نبی پناهی ست برای آنان که جز خدا پناهی ندارند.
دکتر علیرضا نبی، آفرینشگر و پدر بنیاد نیکوکاری نبیست.

روزنامه جام جم درباره علیرضا نبی می نویسد
روزنامه جام جم در باره علیرضا نبی می نویسد:
ردپای بعضی از آدمها در دنیا منحصر به خودشان است، درست مثل اثر انگشتشان. آنها عینکی به چشم دارند که پوسته رویی آدمها را حذف میکند و خیرهشان میکند به قلب مردم. آدمهایی مثل علیرضا نبی چشمهایشان را شستهاند و نگاهشان را صیقل دادهاند تا به کسانی سود برسانند که همیشه دست رد به سینهشان خورده است. کارخانجاتی که علیرضا نبی، بانی راهاندازیاش بوده، حالا صادر کننده زیتون ایرانی به دنیاست که خودش این موفقیت را ربط میدهد به همت آدمهایی رنج کشیده که با معجزه محبت و احترام، خود را سرباز وطن میدانند. همکاران او در این کارخانهها، زنان سرپرست خانوار با هزار و یک داستان غمانگیزند و همچنین زندانیان آزاد شده با برگه سوءپیشینهای در مشت که همه را میترساند و فراری میدهد. قصه انگیزههای این کارآفرین و مکانیسم حمایتیاش از آدمهای رنج کشیده این سرزمین شنیدنی است و البته برنامههای بلند نظرانه او برای راهاندازی کسب و کاری مشابه در سراسر ایران.
خیلی ها با نام دکتر علیرضا نبی آشنا هستند، سخنرانی حاذق، مدرس دوره های مهارت خانواده و فرهیخته ای نام آشنا…
غیر ممکن است که پای کلاس هایش بنشینی و مجذوب حرفهایش نشوی. او البته دستی هم در بازگشت موفق آسیب دیدگان اجتماعی به جامعه دارد. اما خیلی ها با چهره ی دیگر او آشنا نیستند. مردی از جنس کار و کار آفرینی او نمونه ای از کارآفرینان موفق این مرز و بوم است که در سخت ترین شرایط تولید با پشتکار و اعتماد به نفس از هیچ، همه چیز ساخته است. با این تفکر، واحدی صنعتی را راه انداخت و هسته مرکزی را از کسانی انتخاب کرد که باور داشتند خدمت به خلق خدا عبادت است، نه این که خدمت کنند و منتظر پاداش باشند و اینچنین با خدا معامله کنند؛ همه اینها محصول نیروهای اتاق فکر ماست که به من پیشنهاد میدهند و با هم اجرا میکنیم.
او معتقد است تولیدکنندگان نباید فقط برای پول کارآفرینی کنند زیرا عرصه مقدس کار و کار آفرینی جایی برای ثروت اندوزی نیست، میدانی است برای عشق و عشق ورزی؛ او می گوید: باور کنید کسی که به این میدان می آید، خدا جیبش را پر پول می کند، البته اگر با عشق و ایمان برای اشتغال خود و دیگران قدم بردارد.
وی در بخش دیگر سخنانش در نشریه پایتخت خاطرنشان می کند: اصرار زیادی به استفاده از نیروهای جوان داریم در حالی که تصور عمومی بر این است جوانان تجربه چندانی ندارند ، اما من معتقدم نوآوری در تولید و دانش مبتنی بر کارایی با استفاده از استعداد جوانان و تجربه بازنشستگان در کنار هم مهیا می شود
در پایان به تمامی همکاران و کارآفرینان پر تلاش و سخت کوشم درود می فرستم و دست خسته ولی پرتوان آنها را می بوسم و با افتخار می گویم: چو ایران نباشد تن من مباد…
سوالات پر تکرار
خیر، امکان مشاوره ندارد
میتوانید به داوران مسابقه میدون مراجعه کنید.
به دلیل ترافیک کاری ایشون فعلا این امکان وجود نداره
ممنونم که مارو درک میکنید🙏
لطفا سازمان یا ارگان برگزار کننده همایش، موضوع ،تاریخ ، مدعوین و محل همایش را به شماره 09011646469 (سر کار خانم رمز علی) ارسال بفرمایید؛ در صورت عدم دریافت پاسخ تا 3 روز، لطفا در زمان اداری تماس بگیرید.